سُقُلمه

همون نشگون خودمون!

سُقُلمه

همون نشگون خودمون!

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
نویسندگان

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۲
  • ۰



مرد آن است که تا لحظه آخر مانده

در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده

گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی

و محمد خود او بود و نفهمید کسی

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها

باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها

دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند

جان پیغمبر خود را سپر خود کردند

بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد

آیه ترس برای چه کسی نازل شد

"بگذارید بگویم خطر عشق مکن

جگر شیر نداری سفر عشق مکن"

پی نوشت:شعرسید حمیدرضا برقعی
  • ۲
  • ۰

یاد تو...


«گر چه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم       بعد منزل نبود در سفر روحانی»