سُقُلمه

همون نشگون خودمون!

سُقُلمه

همون نشگون خودمون!

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

من عاشق چشمت شدم...

وقتی گریبان عدم بادست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تورا پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تورا درآسمان هامی کشید

وقتی عطش طعم تورابااشک هایم می چشید


من

عاشق چشمت شدم

نه عقل بود ونه دلی..

چیزی نمیدانم از این دیوانگی وعاقلی...


یک آن شد این عاشق شدن

دنیا همان یک لحظه بود

آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود...


وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی ترشد وعالم به آدم سجده کرد

من بودم چشمان تو

نه آتشی ونه گلی...

چیزی نمیدانم از این دیوانگی وعاقلی...


من عاشق چشمت شدم

شاید کمی هم بیشتر..

چیزی درآن سوی یقین

شاید کمی هم کیش تر...

آغاز وختم ماجرا لمس تماشای تو بود

دیگر فقط تصویر من در مردمک های توبود..



پی نوشت:تصنیف زیبا  از علی رضا قربانی و حرف دل این روز هایم...

  • ۹۵/۰۱/۲۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">